مثل نردبان

مشخصات بلاگ

براى همیشه خودتان را آماده نگه‏دارید تا انقلاب - به هر طریق که اقتضا مى‏کند - از شما استفاده کند. این یادگارى را با هم داشته باشیم. یک وقت، بهترین استفاده از یک انسان زنده و عاقل و باشعور این است که مثل نردبان بشود و یک نفر پایش را روى دوش او بگذارد تا دستش به جایى برسد که کارى انجام بدهد. چه اشکالى دارد؟ اگر مصلحت انقلاب و کشور اقتضا مى‏کند، باید چنین کارى هم کرد.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غربت» ثبت شده است

"غربت" به خودی خود ، یعنی مجرد از هر چه جز بار لغوی و به تبع آن بار ِ مفهومی که حمل می­کند خوب نیست."خوب" که هیچ اصلاً بد است! چه خوبی دارد اینکه تو غریب! باشی و همین فقط "غریب" باشی؟!! برای تو خوبی دارد یا برای دیگران؟! برای تو مزیت است یا برای دیگران؟! تو که دستت با غربت از هر چه آشنا و هر چه دلخواه و هرچه نزدیک بریده می­شود! از هر چیز خوب یا بد! دستت حتی از خوبی کردن هم کوتاه می شود!
دیگران را نیز غربت تو سودی نمی رساند! جز آنها را که از سر زیادت هنر علاوه بر توان خندیدن بر جرز دیوار استعداد به سخره گرفتنِ تنهایی و دورافتادگی و واماندگی مردمی را نیز حمایل دارند! پس سرّ غربت علی! چیست که اینگونه دل سوخته دلان را سوخته تر می دارد ؟! سر این غربت چیست که بدان ستوده می­شود نه مذمت؟! علی که خود در مذمت غربت اینچنین می گوید که : لَیْسَ بَلَدٌ بِاَحَقَّ بِکَ مِنْ بَلَد، خَیْرُ الْبِلادِ مـا حَمَلَـکَ  * شهرى براى تو شایسته تر از شهر دیگر نیست، بهترین شهرها شهرى است که تو را حمل کند! که پذیرای تو باشد! ، پس چرا علی به چیزی که خود مذمتش می کند ستودنی می­گردد؟! کسی که در شهر خود حمل نمی­شود! شهر که هیچ در پهنه­­ی خاک حمل نمی شود! و اصلاً در زمان نیز حمل نمی شود و پذیرا نمی شود! غریبی در غربت مکان و زمان و در غربت قلب و نفس انسان ها! و در همه جا و هر وقت!
بگذریم!
آیا ما و غربتمان هم ستودنی هستیم؟! غربت ِ از سر ِ ناتوانی و رخوت و کسالت و خواری و  رکود و بی عملی و بعد هم توجیه و تزیین ِ این غربت! با اتصالش به سلسله ی غریبان ِ عرشی ِ تاریخ ِ خاک! رواست؟!

پاسخم نه ست.قاطعانه : نه!
من گمانم امشب خود ِ خود ِ "غربت" هم موافق و هم نظر ِ من! می­رود تا سرش را بگذارد بر زانوی مولای ِ غریب ِ ضربت خورده! که غربت هر چه شرف دارد و هر چه عزت دارد و هر چه از "غربت" درآمده! و سر زبان ها افتاده و "آشنا" شده که : محمد غریب بود! علی غریب بود! فاطمه غریب بود! حسن غریب بود! و حسین غریب! و هی تکرار می شود و باز و باز و باز و از سر ستایش هم افتاده و به عنوان یک مدال افتخار و یک ارزش ، اینها را سخت مدیون علی ست.علی بود که غربت را نجات داد و بر زبان ها انداخت که "علی ست غریب ترین مرد غریبستان خاک" ! علی مفهومی را که از اساس و به خودی خودش و به موجودیت خودش هیچ ارزشی نداشت را دست گرفت و بالا برد و گذاشت دوش به دوشِ بالاترین ارزش های انسانی! علی دست "غربت" را در دست خدا گذاشت! و گفت به خاطر خدا شو! تا دوستت دارم! امشب غربت ، خود غریبانه بر علی می گرید! امشب غربت دارد بی بابا می شود! علی غربت را چون فرزندی عزیز تربیت کرد! شکل داد! ساخت! بر فراز برد! علی بابای ِ غربت است!

18 رمضان 1434 غریبانه ترین ساعاتِ غریب ترین خاک ِ ایران زمین : آبادان!

* : نهج البلاغه ی حضرت امیر (ع) حکمت 442

+ التماس دعا! خیلی ...

  • احسان نمازی