وقت هایی هست که نیاز دارم با خودم باشم و از تنهایی لذت ببرم.
پ نوشت ها :
· این جمله ی حکیمانه ای بود که امشب از یکی از مستندهای شبکه مستند صدا و سیمای مهندس ضرغامی شنیدم.
دیدم همهی حرف هایی که باید برایشان داستان ها سر هم می کردم و سرایش ها می نمودم و آسمان ها! و ریسمان ها! به هم می بافتم تا بلکه اعلام بازگشت خوبی به این دنیای گیج و گم مجازی از آب دربیاورم را در یک جمله خلاصه کرده و کیست نداند که : خَیرُ الکَلام ما قَلَّ وَ دَلّ !
· آدمهای مریضی هستند که فوراً بتوانند حکمت جملهی فوق را نادیده گرفته و از آن این چنین استخراج کنند : این بابا هم درگیر و گرفت اندیویژوالیسم مفرط ناشی از گرایش به ترانس مدرنیسم و درغلطیدن به فضای ابزوردِ آرتِ خرد گریز خودش را گم کرده و ...
· آدمهای مریض دیگری هستند که بخواهند از میزان بی اخلاصی موجود در تک خط بالا باخبر شوند و احیاناً یخهی ریا و تزویر ما را دودستی بگیرند و ...
· آدم های مریض دیگری هستند که امر و به معروف و نهی از منکرشان همچی خوشگل! گل کند و دلشان هوای سراغ گرفتن از تقوای ما کند و ...
· آه ... آه که عمرم را به دوستی با این دست آدم ها تلف کردم . آه ! آه خیلی عمیق . خوبی تلف کردن وقتت با خودت و برای خودتت دست کم اینست که پس فردا یخه ی کسی را نمی گیری و مثل این دست بیماران گرامی برای ملت نه درد می سازی و نه نتیجتاً نسخه می پیچی ...
· چندیست با جناب خواجه خوش کنار آمده است احوال ما :
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگوی
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند ...